واقعه غدیر رویدادی است که در سال ۱۰ هجری در مکانی به نام غدیر خم رخ داد. در این روز، پیامبر اسلام (ص) در بازگشت از حجّت الوداع، به فرمان خدا، امام علی (ع) را به عنوان ولی و جانشین خود برای مسلمانان معرفی کرد و از همه حاضران خواست که به ولایت او بایعت کنند.
در این مقاله، با توجه به مطالبی که در کتاب «سالک آگاه» اثر علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی آمده است، نحوه معرفی امام علی (ع) در این روز توسط پیامبر را بیشتر مورد بررسی قرار میدهیم.
معرفی کتاب سالک آگاه اثر علامه طهرانی
مجموعه «سالک آگاه» حاصل بیانات و مواعظ علامه سید محمدحسین حسینی طهرانی پیرامون «علم و علماء» است، که در آن به مباحثی چون کیفیت تحصیل معارف حقه اهلبیت و چگونگی کسب علوم دینی و کیفیت مواجهه با علما و حفظ حرّیّت و آزدگی در کسب این علوم، و ضرورت تهذیب نفس در طلاب علوم دینی و حرکت در مسیر عرفان، لزوم تأسّی به سیره رسولاللَه و حفظ سنّتهای اسلامی و همچنین شرح مفاسد علمای سوء پرداخته شده است.
در بخشی از این کتاب، به چگونه معرفی شدن امام علی در روز غدیر توسط پیامبر اشاره شده که آن را در ادامه باهم میخوانیم:
چگونگی معرّفی امام علی (ع) در روز غدیر توسط پیامبر (ص)
پیغمبر امیرالمؤمنین را روی دست بلند کردند، به طوری بلند کرد که دو سفیدی زیر بغل پیغمبر و امیرالمؤمنین نمایان شد! نه اینکه امیرالمؤمنین را بغل کرد؛ بلکه امیرالمؤمنین را آورد پهلوی خودش، بعد پیغمبر با دو دست خودش دست انداخت و دوتا بازوهای امیرالمؤمنین را گرفت و بلند کرد (وقتی بازوهای امیرالمؤمنین را بلند کرد، زیر بغل پیغمبر و زیر بغل امیرالمؤمنین نمایان شد) و او را نشان داد و گفت:مَن کنتُ مَولاه فهذا علیٌّ مولاه!
کسی که من مولای او هستم این علی مولای اوست!»
علی را از بالای جهازها بالا آورده، پهلوی خودش ایستانده، بلند کرده و نشان داده و در عین حال نگفته: علی، و گفته: هذا علی، که نگویید یک علی دیگری بود، و نگویید: مَن کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه، یعنی اللهُ العلیّ (خدای علیّ أعلی) مولا است؛ تا شبهه و شکّی برای کسی نماند.
اوّل کسی که آمد و بیعت کرد، عمر بود که گفت:بخٍّ بخٍّ لَکَ یا علی! أصبَحتَ مَولای و مَولا کُلِّ مُؤمِنٍ و مُؤمنَةٍ!
بهبه بر تو ای علی! مولای من شدی و مولای هر مؤمن و مؤمنهای شدی.»
بعد از این قضیّه، پیغمبر دستور دادند که تمام افراد بیایند و با امیرالمؤمنین مصافحه کنند و دست بدهند و به عنوان «امیرالمؤمنین» سلام کنند: السّلام علیک یا أمیرالمؤمنین! یعنی سیّد و سالار تمام مؤمنین.
أبوبریده أسلمیّ از شام وارد شد و دید که أبابکر بالای منبر است، گفت: قضیّهاش چیست؟
گفتند: مگر نمیبینی؟!
گفت: مگر همین فرد نبود که به علی سلام کرد به إمرة المؤمنین: «السّلام علیک یا أمیرالمؤمنین»؟! این مگر همان نبود با همان هفت نفری که آمدند و سلام کردند و گفتند: «السّلام علیک یا أمیرالمؤمنین؟!»
گفتند: إنّ الأمر وَقَعَ ما وَقَع و کان ما کان! «شد آن کاری که باید بشود و فعلاً اینطور شده است.»
گفت: نه، قسم به خدا شما خیانت کردید! خیانت کردید! إنّ الأمر قد وَقَعَ ما وَقَع و کان ما کان، یعنی چه؟! خیانت کردید! شما به امیرالمؤمنین به عنوان امارت، سلام و بیعت کردید، بعد حالا میگویید: إنّ الأمر وَقَعَ ما وَقَع و کان ما کان؟!
او را سریع از مسجد بیرون کردند. از همان روز، جنایات شروع شد و تاریخ عوض شد و واژگون شد.